عکس نقاشی و کارتونی از پسربچه با سیب در دست

داستان شماره ٢١٩ : تفاوت سیب و توت فرنگی و درس ریاضی پسرک دانش آموز

اگر پاسخ دیگران متفاوت از انتظار شماست، زود قضاوت نکنید که او اشتباه می کند. داستان را بخوانید

معلمی به یک پسر هفت ساله، ریاضی درس می داد. یک روز که پسر پیش معلم آمده بود، معلم می خواست شمارش و عمل جمع را به پسرک آموزش دهد.
معلم از پسر پرسید: اگر من یک سیب، با یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدهم، چند تا سیب داری؟
پسرک کمی فکر کرد و با اطمینان گفت: چهار! معلم که نگران شده بود انتظار یک جواب درست را داشت؛ سه.
معلم با ناامیدی با خود فکر کرد: شاید بچه درست گوش نکرده باشه. او به پسر گفت: پسرم، با دقت گوش کن. اگر من یک سیب با یک سیب دیگه و دوباره یک سیب دیگه به تو بدم، تو چند تا سیب داری؟
پسر ناامیدی را در چشمان معلم می دید. او این بار با انگشتانش حساب کرد. پسر سعی داشت جواب مورد نظر معلم را پیدا کند تا بلکه خوشحالی را در صورت او ببیند اما جواب باز هم چهار بود و این بار با شک و تردید جواب داد: چهار.

thin-seperator.png
یک متن کوتاه پندآموز به انتخاب سامانه برای شما

اگر کسی را دیدید که از همه چیز لذت می برد، سخت نمی گیرد، می بخشد، می خندد، می خنداند. او نه بی مشکل است، نه شیرین مغز... او توفان های هولناکی را پشت سر گذاشته و اکنون قدر داشته هایش را می داند

thin-seperator.png

یأس بر صورت معلم باقی ماند. او به خاطر آورد که پسرک توت فرنگی خیلی دوست دارد. با خودش فکر کرد شاید او سیب دوست ندارد و این باعث می شود نتواند در شمارش تمرکز کند. معلم با این فکر، مشتاق و هیجان زده از پسر پرسید: اگر من یک توت فرنگی و یک توت فرنگی دیگه و یک توت فرنگی دیگه به تو بدم، چند تا توت فرنگی داری؟
پسر که خوشحالی را بر صورت معلم می دید و دوست داشت این خوشحالی ادامه یابد دوباره با انگشتانش حساب کرد و با لبخندی از روی شک و تردید گفت: سه؟
معلم لبخند پیروزمندانه ای بر چهره داشت. او موفق شده بود. اما برای اطمینان، دوباره پرسید: حالا اگه من یک سیب و یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدم، چند تا سیب داری؟
پسر بدون مکث جواب داد: چهار!
معلم مات و مبهوت مانده بود. با عصبانیت پرسید: چرا چهار سیب؟
پسر با صدایی ضعیف و مردد گفت: آخه من یک سیب هم تو کیفم دارم.
وقتی کسی جوابی به شما می دهد که متفاوت از آنچه می باشد که شما انتظار دارید، سریع نتیجه گیری نکنید که او اشتباه می کند. شاید ابعاد و زوایایی از موضوع وجود دارد که شما درباره آنها هنوز فکر نکرده اید یا شناخت ندارید.

اگر این داستان را پسندید، روی علامت قلب کلیک کنید تا در لیست داستانهای محبوب قرار گیرد
دعوت به عضویت در کانال تلگرام برای خواندن شعرهای زیبا و عاشقانه، در کانال تلگرام "ادبستان شعر عاشقانه" عضو شوید.
هر صبح، چند بیت شعر عاشقانه؛ همراه با عکس و تابلوهای نقاشی نفیس.

جهت مشاهده کانال روی لینک زیر کلیک کنید:

کانال تلگرام ادبستان شعر عاشقانه


یا در تلگرام آدرس زیر را جستجو نمایید:

@adabestan_shere_asheghaneh

نقل مطالب و داستانها با ذکر نام سایت پندآموز ، رعایت اخلاق و امانتداری است


نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:

نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.

captcha




نظرات و دیدگاه های خوانندگان:

در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.

سایت پند آموز سرشار از داستانهای کوتاه پندآموز و حکیمانه، قصه ها و حکایتهای جذاب خواندنی

هم اکنون ٨۴٠ داستان کوتاه در سایت پندآموز انتشار یافته و در دسترس خوانندگان قرار دارد.

تاریخ امروز : جمعه ۱۴۰۳/۰۲/۰۷
یک داستان تصادفی به انتخاب سیستم:
قهرمان - رابرت داینس زو
جستجو در عناوین داستانها و کلمات کلیدی