داستان گدا و استراتژی

داستان شماره ٢۵ : داستان گدا و استراتژی

داستان پندآموز مردی که در ظاهر احمق بود ولی زیرکی بود که برای کارش استراتژی داست

می خواهم داستانی از استراتژی بنویسم. از اهمیت داشتن استراتژی . گاهی فکر می کنم که در این زمانه، بدون استراتژی زندگی کردن مساوی با شکست است!
هر روز در بازار گدایی می کرد و مردم حماقت او را دست می انداختند. دو سکه به او نشان می دادند که یکی شان طلا بود و دیگری از نقره. اما او همیشه سکه نقره را انتخاب می کرد! داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد به دیدن این گدا می آمدند و دو سکه طلا به او نشان می دادند و او همیشه نقره را انتخاب می کرد، مردم او را دست می انداختند و به حماقت او می خندیدند.

thin-seperator.png
یک متن کوتاه پندآموز به انتخاب سامانه برای شما

دیروز یک خاطره بود، حسرتش را نخور. فردا یک راز است، برایش برنامه ریزی کن، اما نگران نباش. ولی امروز یک هدیه است، پس قدرش را بدان.

thin-seperator.png

روزی مرد مهربانی از راه رسید و از اینکه او را آن طور دست می انداختند، ناراحت شد. او را به گوشه ای دنج از میدان کشید و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند، تو سکه طلا را بردار. این طوری هم پول بیشتری گیرت می آید و هم دیگر دستت نمی اندازند.
گدا پاسخ داد: ظاهرا حق با شماست، اما اگر سکه طلا را بردارم، دیگر مردم به من پول نمی دهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آنهایم! شما نمی دانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آورده ام!
اگر کاری می کنی که هوشمندانه است، هیچ اشکالی ندارد که تو را احمق پندارند!

اگر این داستان را پسندید، روی علامت قلب کلیک کنید تا در لیست داستانهای محبوب قرار گیرد
دعوت به عضویت در کانال تلگرام برای خواندن شعرهای زیبا و عاشقانه، در کانال تلگرام "ادبستان شعر عاشقانه" عضو شوید.
هر صبح، چند بیت شعر عاشقانه؛ همراه با عکس و تابلوهای نقاشی نفیس.

جهت مشاهده کانال روی لینک زیر کلیک کنید:

کانال تلگرام ادبستان شعر عاشقانه


یا در تلگرام آدرس زیر را جستجو نمایید:

@adabestan_shere_asheghaneh

نقل مطالب و داستانها با ذکر نام سایت پندآموز ، رعایت اخلاق و امانتداری است


برچسب داستان: داستانهای حکیمانه

داستانهای مرتبط پیشنهادی :

(انتخاب و پیشنهاد داستان های مرتبط، به صورت خودکار از طرف سامانه انجام می شود)
من کور هستم لطفا کمک کنید!

نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:

نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.

captcha




نظرات و دیدگاه های خوانندگان:

در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.

سایت پند آموز سرشار از داستانهای کوتاه پندآموز و حکیمانه، قصه ها و حکایتهای جذاب خواندنی

هم اکنون ٨۴٠ داستان کوتاه در سایت پندآموز انتشار یافته و در دسترس خوانندگان قرار دارد.

تاریخ امروز : شنبه ۱۴۰۳/۰۲/۰۱
یک داستان تصادفی به انتخاب سیستم:
داستان مرگ مادر تروی و بیان حس زیبای یک معلم
جستجو در عناوین داستانها و کلمات کلیدی