داستان نقاشی چینی ها و آینه رومیان

داستان شماره ٢۵٠ : داستان نقاشی چینی ها و آینه رومیان

داستان دلی است که خود را از بدی، کینه و حسادت پاک کرده و همانند آیینه صاف و پاک است

نقاشان چینی با نقاشان رومی در حضور پادشاهی، از هنر و مهارت خود سخن می گفتند و هر گروه ادعا داشتند که در هنر نقاشی بر دیگری برتری دارند. شاه گفت: ما شما را امتحان می کنیم تا ببینیم کدامتان، برتر و هنرمندتر هستید.
دو گروه نقاش، کار خود را آغاز کردند. چینی ها یک دیوار خانه را انتخاب کردند و رومیان دیوار مقابل آن را و مقابل آن پرده کشیدند و مشغول شدند. رومیان فعلا در مرحله صیقل دادن بودند و هیچ رنگی نخواستند. اما چینی ها صد نوع رنگ از پادشاه خواستند و هر روز مواد و مصالح و رنگِ زیادی برای نقاشی به کار می بردند.
بعد از چند روز صدای ساز و دُهُل و شادی چینی ها بلند شد، آنها نقاشی خود را تمام کردند اما رومیان هنوز از شاه رنگ و مصالح نگرفته بودند و از روز اول فقط دیوار را صیقل می زدنند.
چینی ها شاه را برای تماشای نقاشی خود دعوت کردند. شاه نقاشی چینی ها را دید و در شگفت شد. نقش ها از بس زیبا بود، عقل را می ربود.

thin-seperator.png
یک متن کوتاه پندآموز به انتخاب سامانه برای شما

یک روز آخرین نفری که تو را می شناسد، از دنیا می رود و تو برای همیشه فراموش خواهی شد! پس بنگر چه یادگاری بر جای می گذاری؟ (باقیات الصالحات)

thin-seperator.png

آنگاه رومیان شاه را به تماشای کار خود دعوت کردند. دیوار رومیان مثلِ آینه صاف بود. ناگهان رومی ها پرده را کنار زدند عکس نقاشی چینی ها در آینه رومی ها افتاد و زیبایی آن چند برابر بود و چشم را خیره می کرد
شاه درمانده بود که کدام نقاشی اصل است و کدام آینه است؟
*****
دلی که خود را از بدی، کینه و حسادت پاک کرده باشد مانند آیینه است. همه نقش ها را قبول می کند و برای همه چیز جا دارد، مثل آیینه عمیق و صاف است. هر چه تصویر و عکس در آن بریزد پُر نمی شود. آینه تا اَبد هر نقشی را نشان می دهد. خوب و بد، زشت و زیبا را نشان می دهد و اهلِ آینه از رنگ و اندازه و حجم رهایی یافته اند. آنان صورت و پوسته علم و هنر را کنار گذاشته اند و به مغز و حقیقت جهان و اشیاء دست یافته اند.
همه رنگ ها در نهایت به بی رنگی می رسد. رنگ ها مانند ابر است و بی رنگی مانند نور مهتاب. رنگ و شکلی که در ابر می بینی، نور آفتاب و مهتاب است. نور بی رنگ است.
اقتباس از داستان دکتر محمود فتوحی

اگر این داستان را پسندید، روی علامت قلب کلیک کنید تا در لیست داستانهای محبوب قرار گیرد
دعوت به عضویت در کانال تلگرام برای خواندن شعرهای زیبا و عاشقانه، در کانال تلگرام "ادبستان شعر عاشقانه" عضو شوید.
هر صبح، چند بیت شعر عاشقانه؛ همراه با عکس و تابلوهای نقاشی نفیس.

جهت مشاهده کانال روی لینک زیر کلیک کنید:

کانال تلگرام ادبستان شعر عاشقانه


یا در تلگرام آدرس زیر را جستجو نمایید:

@adabestan_shere_asheghaneh

نقل مطالب و داستانها با ذکر نام سایت پندآموز ، رعایت اخلاق و امانتداری است


نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:

نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.

captcha




نظرات و دیدگاه های خوانندگان:

در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.

سایت پند آموز سرشار از داستانهای کوتاه پندآموز و حکیمانه، قصه ها و حکایتهای جذاب خواندنی

هم اکنون ٨۴٠ داستان کوتاه در سایت پندآموز انتشار یافته و در دسترس خوانندگان قرار دارد.

تاریخ امروز : سه شنبه ۱۴۰۳/۰۲/۱۱
یک داستان تصادفی به انتخاب سیستم:
شاید شما اشتباه می کنید - تغییر نگرش
جستجو در عناوین داستانها و کلمات کلیدی