دو درویش در راهی با هم می رفتند. یکی بی پول بود و دیگری پنج دینار داشت. درویش بی پول، بی باک می رفت و به هر جایی که می رسیدند، چه ایمن بود و چه ناامن، به آسودگی می خوابید و به چیزی نمی اندیشید. اما دیگری مدام در بیم و هراس بود که مبادا پنج دینار را از کف بدهد.
بر چاهی رسیدند که جای دزدان و راهزنان بود. اولی بی پروا دست و روی خود را شست و زیر سایه درختی آرمید. در همین حین متوجه شد که دوستش با خود چه کنم چه کنم می کند!
یکی از راه های رسیدن به خوشبختی این است که نسبت به کوچکترین نعمت ها شکرگزار باشیم.
برخاست و از او پرسید: این چندین چه کنم برای چیست؟
گفت: ای جوانمرد! با من پنج دینار است، و اینجا ناامن است و من جرات خفتن ندارم.
مرد گفت: این پنج دینار را به من دِه تا چاره تو کنم.
پس پنج دینار را از وی گرفت و در چاه انداخت و گفت: رَستی از چه کنم چه کنم! ایمن بنشین، ایمن بخسب، و ایمن برو، که آدم فقیر، دژی است که نمی توان فتحش کرد.
قابوسنامه
------------
پی نوشت : قابوس نامه یا نصیحت نامه اثر عنصر المعالی کیکاووس بن اسکندر بن وشمگیر بن زیار از شاهزادگان خاندان زیاری است. نویسنده، این کتاب را برای فرزندش گیلان شاه نوشته و در آن از آداب اجتماعی، تربیت فرزند و آداب مملکت داری سخن گفته است. او خواسته است با تالیف کتاب، حاصل تجربیات خود را در اختیار فرزندش بگذارد و او را راهنمایی کند و مسائل مختلف زندگانی و هنرها و پیشه های گوناگون آن زمان را بدو بیاموزد. شیوه نگارشی عنصر المعالی در این کتاب بدین صورت است که در هر باب ابتدا خطاب به پسر خود به تعریف موضوع مورد نظر می پردازد و سپس برای توضیح بیشتر مطلب، حکایاتی نقل می کند.
نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:
نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.
نظرات و دیدگاه های خوانندگان:
در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.