عکس یک ماشین (اتومبیل) که در گل و لای مانده و قاطری (یا اسب) در حال بکسل و کشیدن آن است. درختان جنگل و فضای سرسبز در تصویر دیده می شوند

داستان شماره ٣۵۴ : معجزه اعتماد به نفس حتی برای قاطر پیر

داستانی جالب و جذاب از اثر تلقین و خارج ساختن اتومبیل از گل و لای

باران به شدت می بارید و مرد در حالی که ماشین خود را در جاده پیش می راند، ناگهان تعادل اتومبیل بهم خورده و از نرده های کنار جاده به سمت خارج منحرف شد. از شانس خوبش ،ماشین صدمه ای ندید اما لاستیکهای آن داخل گل و لای گیر کرد و راننده هر چه سعی نمود نتوانست آن را از گل بیرون بکشد. به ناچار زیر باران از ماشین پیاده شد و به سمت مزرعه مجاور دوید و در زد.
کشاورز پیر که داشت کنار اجاق استراحت می کرد به آرامی آمد و در را باز کرد. راننده ماجرا را شرح داد و درخواست کمک کرد.
پیرمرد گفت: ممکنه از دستش کاری بر نیاد اما اضافه کرد که بذار ببینم فردریک چیکار میتونه برات بکنه.
لذا با هم به سمت طویله رفتند و کشاورز افسار یه قاطر پیر رو گرفت و با زور اونو کشید بیرون تا راننده شکل و قیافه قاطر رو دید، باورش نشد که این حیوون پیر و نحیف بتونه کمکش کنه، اما چه می شد کرد، در اون شرایط سخت به امتحانش میارزید.

thin-seperator.png
یک متن کوتاه پندآموز به انتخاب سامانه برای شما

در خاطرات دوستت کنجکاوی نکن، ممکن است خاطراتش تلخ تر از تصور تو باشد.

thin-seperator.png

با هم به کنارجاده رسیدند و کشاورز طناب رو به اتومبیل بست و یه سردیگه اش رو محکم چفت کرد دور شونه های فردریک! یا همون قاطر و سپس با زدن ضربه رو پشت قاطر داد زد: یالا فردریک، هری، تام، پل، فردریک، تام، هریپل.... یالا همگی با هم سعی تون رو بکنین... آهان فقط یک کم دیگه، یه کم دیگه.... خوبه تونستین!
راننده با ناباوری دید که قاطر پیرموفق شد اتومیبل رو از گل بیرون بکشه. با خوشحالی زائد الوصفی از کشاورز تشکر کرد و در حین خداحافظی ازش این سوال رو کرد: هنوز هم نمی تونم باور کنم که این حیوون پیر تونسته باشه، حتما هر چی هست زیر سر اون اسامی دیگه است، نکنه یه جادوئی در کاره؟!
کشاورز پاسخ داد: ببین عزیزم، جادوئی در کار نیست اون کار رو کردم که این حیوون باور کنه عضو یه گروهه و داره یک کار تیمی میکنه، آخه میدونی قاطر من کوره!

اگر این داستان را پسندید، روی علامت قلب کلیک کنید تا در لیست داستانهای محبوب قرار گیرد
دعوت به عضویت در کانال تلگرام برای خواندن شعرهای زیبا و عاشقانه، در کانال تلگرام "ادبستان شعر عاشقانه" عضو شوید.
هر صبح، چند بیت شعر عاشقانه؛ همراه با عکس و تابلوهای نقاشی نفیس.

جهت مشاهده کانال روی لینک زیر کلیک کنید:

کانال تلگرام ادبستان شعر عاشقانه


یا در تلگرام آدرس زیر را جستجو نمایید:

@adabestan_shere_asheghaneh

نقل مطالب و داستانها با ذکر نام سایت پندآموز ، رعایت اخلاق و امانتداری است


نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:

نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.

captcha




نظرات و دیدگاه های خوانندگان:

در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.

سایت پند آموز سرشار از داستانهای کوتاه پندآموز و حکیمانه، قصه ها و حکایتهای جذاب خواندنی

هم اکنون ٨۴٠ داستان کوتاه در سایت پندآموز انتشار یافته و در دسترس خوانندگان قرار دارد.

تاریخ امروز : شنبه ۱۴۰۳/۰۲/۱۵
یک داستان تصادفی به انتخاب سیستم:
غذا دادن به گرگ های درون خود
جستجو در عناوین داستانها و کلمات کلیدی