داستان قفل عشق به حداقل صد سال پیش و به قصه غم انگیز صربستانی که مربوط به جنگ جهانی اول است، برمی گردد. در این داستان به پل عشق که در شهر چشمه های آبگرم وِرنیاجکا بانیا واقع شده، اشاره می شود.
یک خانم آموزگار به نام نادا که اهل شهر وِرنیاجکا بانیا است، عاشق افسری صرب به نام رِلیا می شود. بعد از اینکه نامزد می کنند، رلیا برای جنگ به یونان می رود و در شهر کُرفو در این کشور، عاشق زنی یونانی می شود.
به دنبال این قضیه نادا و رلیا نامزدی خود را بهم می زنند. نادا هرگز از این ضربه خردکننده بهبود نیافته و مدتی بعد به دلیل همین شکست عشقی، می میرد.
ازدواج کتابی است که فصل اول آن به نظم است و بقیه فصول به نثر!
بعد از این جریان زنان جوان اهل شهر وِرنیاجکا بانیا برای حفظ عشق خود شروع به نوشتن نام خود و عاشق خود روی قفل ها نموده و این قفل ها را به نرده های پلی وصل می کنند که نادا و رلیا همدیگر را روی آن پل ملاقات می کردند.
ظهور قفل های عشق در سایر بخش های اروپا به اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی برمی گردد. با اینکه دلیل گسترش سریع و وسیع این قفل ها مشخص نیست؛ اما مراسم بستن قفل به پل میلویو که در رم برگزار می شود به کتابی که فدریکو موچیا (Federico Moccia) در سال ۲۰۰۶ تحت عنوان تو را می خواهم نوشته بود، باز می گردد. در سال ۲۰۰۷ فیلمی نیز از روی این کتاب ساخته شد.
نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:
نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.
نظرات و دیدگاه های خوانندگان:
در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.