در سال های دور ایران؛ تنها شهر بیرجند آب لوله کشی داشت و اولین شهر ایران بود که دارای آب لوله کشی شد و در شهری مثل تهران مردم از آب چاه که تمیز، بهداشتی و سالم نبود استفاده می کردند.
در شهر تهران تنها سه قنات وجود داشت که آن هم متعلق به سه سرمایه دار تهرانی بود. یکی از این قنات ها که به سرچشمه معروف بود (هنوز هم منطقه به این نام شناخته می شود) متعلق به سرمایه داری بود که بچه دار نمی شد. او نذر کرد اگر بچه دار شود؛ برای تهرانیان آب لوله کشی فراهم کند.
گذشت زمان آدمی را پیر نمی سازد، بلکه ترک آرمان ها و کمال مطلوبهاست که ما را فرتوت و افتاده می کند.
پس از مدتی بچه دار شد و برای ادای نذرش به اتریش رفت تا مهندسانی را از آنجا برای لوله کشی آب بیاورد. در هر کشوری حیوانی که برای آنها نماد و سمبل است را بر سر خروجی آب می گذاشتند. مثلا در فرانسه سر خروس استفاده می کنند. او دید در اتریش، هر کجا که خروجی آب است؛ سردیسی از شیر هست. پس بر سرچشمه آب که برای مردم فراهم کرد، سر شیری گذاشت.
و مردم هر وقت برای برداشتن آب به آنجا می رفتند و می گفتند: رفتیم از سر شیر آب آوردیم!
نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:
نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.
نظرات و دیدگاه های خوانندگان:
در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.