عکس بسیار زیبا از جزیره کیفالونیا در یونان و دریای بسیار زیبا و آرام و نیز دورنمای جزیره و ساختمانها و قایق روی آب به سمت جزیره

داستان شماره ٣۶٧ : داستان پادشاهی با دوره یک ساله و جزیره

داستانی پندآموز با تمثیل بسیار زیبا از عاقبت اندیشی و انجام عمل نیکو و ذخیره برای آخرت

مرد فقیری به شهری وارد شد، هنوز خورشید طلوع نکرده بود و دروازه شهر باز نشده بود. پشت در نشست و منتظر شد، ساعتی بعد در را باز کردند، تا خواست وارد شهر شود، جمعی او را گرفتند و دست بسته به کاخ پادشاهی بردند! هر چه التماس کرد که مگر من چه کار کردم، جوابی نشنید.
اما در کاخ دید که او را بر تخت سلطنت نشاندند و همه به تعظیم و اکرام او بر خاستند و پوزش طلبیدند. چون علت ماجرا را پرسید، گفتند: هر سال در چنین روزی، ما پادشاه خویش را این گونه انتخاب می کنیم.
مدتی گذشت و پادشاه کنونی یا همان مرد فقیر روزگار قبل، روزی با خود اندیشید که داستان پادشاهان پیش را باید جست که چه شدند و کجا رفتند؟
بنابراین طرح رفاقت با مردی ریخت و آن مرد در عالم محبت به او گفت که: در روزهای آخر سال، پادشاه را با کشتی به جزیره ای دور دست می برند که نه در آن جا آبادانی است و نه ساکنی دارد و آن جا رهایش می کنند. بعد همگی بر می گردند و شاهی دیگر را انتخاب می کنند.

thin-seperator.png
یک متن کوتاه پندآموز به انتخاب سامانه برای شما

استعداد یک مزیت است. اما چیزی که واقعا باعث پیروزی می شود، پشتکار است.

thin-seperator.png

محل جزیره را جویا شد و از فردای آن روز داستان زندگی اش دگرگون شد. به کمک آن مرد، به صورت پنهانی غلامان و کنیزانی خرید و پول و وسیله در اختیارشان نهاد تا به جزیره روند و آن جا را آباد کنند. سراها و باغ ها ساخت. هرچه مردم نگریستند دیدند که بر خلاف شاهان پیشین او را به دنیا و تاج و تخت کاری نیست!
چون سال تمام شد روزی وزیران به او گفتند: امروز رسمی است که باید برای صید به دریا برویم. مرد داستان را فهمید، آماده شد و با شوق به کشتی نشست، اورا به دریا بردند و در آن جزیره رها کردند و بازگشتند.
غلامان در آن جزیره او را یافتند و با عزت به سلطنتی دیگر بردند.

اگر این داستان را پسندید، روی علامت قلب کلیک کنید تا در لیست داستانهای محبوب قرار گیرد
دعوت به عضویت در کانال تلگرام برای خواندن شعرهای زیبا و عاشقانه، در کانال تلگرام "ادبستان شعر عاشقانه" عضو شوید.
هر صبح، چند بیت شعر عاشقانه؛ همراه با عکس و تابلوهای نقاشی نفیس.

جهت مشاهده کانال روی لینک زیر کلیک کنید:

کانال تلگرام ادبستان شعر عاشقانه


یا در تلگرام آدرس زیر را جستجو نمایید:

@adabestan_shere_asheghaneh

نقل مطالب و داستانها با ذکر نام سایت پندآموز ، رعایت اخلاق و امانتداری است


نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:

نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.

captcha




نظرات و دیدگاه های خوانندگان:

در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.

سایت پند آموز سرشار از داستانهای کوتاه پندآموز و حکیمانه، قصه ها و حکایتهای جذاب خواندنی

هم اکنون ٨۴۴ داستان کوتاه در سایت پندآموز انتشار یافته و در دسترس خوانندگان قرار دارد.

تاریخ امروز : یکشنبه ۱۴۰۳/۰۹/۲۵
یک داستان تصادفی به انتخاب سیستم:
پاره آجر به سمت ماشین مرد ثروتمند جهت جلب توجه
جستجو در عناوین داستانها و کلمات کلیدی