در ایران باستان جشن آب پاشونک یا آبریزان که به آن جشن آبریزگان نیز گفته شده است، در روز اول تابستان هر سال برگزار می شده است (روز اول تیر ماه هر سال).
می گویند در روزگاری که فیروز پسر یزدگرد اول بر تخت سلطنت نشست، به مدت هفت سال هیچ بارانی نبارید و آن زمان بود که پادشاه نگران شد که شاید مردم سرزمینش دچار قحطی و خشکسالی شوند. نگرانی ها ادامه داشت تا این که پس از هفت سال باران بارید و مردم همگی از شادی این نعمت بزرگ و به نشانه سپاسگزاری از اینکه تلفاتی در قحطی نداشتند از خانه ها بیرون آمده و بر روی یکدیگر آب پاشیدند و در واقع رسم آب پاشونک به این صورت شکل گرفته است.
آدمها چیزی را در دیگران دوست دارند که خود به آنها امانت می دهند. (تفسیر و برداشت خودشان را)
برخی نیز نقل کرده اند که روزی کیخسرو در حال بازگشت از جنگ با افراسیاب در مسیر ساوه بوده که برای استفاده از آب به یک چشمه در بالای کوهی می رود. با رسیدن به آب از دیدن یک فرشته در کنار آن از هوش می رود. بیژن پسر گودرز از آب چشمه بر روی صورت کیخسرو می پاشد و پادشاه به هوش میاید و آنجا جشن آب پاشونک شکل می گیرد.
------------------
پی نوشت :
گویند کیخسرو، پادشاه اسطوره ایی و افسانه ایی ایران، عارف و صاحب فرّ کیانی بوده و معراج روحانی داشته و نفس او منقّش به انوار قُدس الهی شده و به وسیله آن انوار، همه انسان ها او را تعظیم و تکریم می کردند. برخی از پژوهشگران، سال های زندگی او را نزدیک به ظهور زرتشت می دانند. در روایات مذهبی زرتشتیان و کتاب اوستا از او به عنوان کسی که در آخر الزمان، سوار بر سروش آسمانی، رجعت می کند و به یاری سوشیانت برمی خیزد، یاد شده است.
نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:
نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.
نظرات و دیدگاه های خوانندگان:
در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.