روباهی از شتری پرسید: عمق این رودخانه چه اندازه است؟
شتر جواب داد: تا زانو
ولی وقتی روباه توی رودخانه پرید، آب از سرش هم گذشت و همین طور که دست و پا می زد به شتر گفت: تو که گفتی تا زانو!
شتر جواب داد: بله، تا زانوی من، نه زانوی تو
خاطرات خیلی عجیب هستند، گاهی اوقات می خندیم به روزهایی که گریه می کردیم و گاهی گریه می کنیم به یاد روزهایی که می خندیدیم.
هنگامی که از کسی مشورت می گیریم یا راهنمایی می خواهیم باید شرایط طرف مقابل و خودمان را هم در نظر بگیریم. بارها مشاهده کرده ایم بعضی از افرادی که مورد مشاوره قرار می گیرند و از آنها کمک خواسته می شود که خودشان نیاز به کمک و مشاوره دارند. چه بسا که حتی پرسیدن آدرس و نشانی هم در کوچه و خیابان، از هر کسی شایسته نباشد!
لزوماً هر تجربه ای که دیگران دارند برای ما مناسب نیست.
داستان دیگری با همین مضمون در سایت پندآموز وجود دارد. آن را در ذیل داستانهای پیشنهادی که در ادامه این داستان آمده، بیابید
نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:
نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.
نظرات و دیدگاه های خوانندگان:
در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.