عکس تابلو نقاشی گرگ و میش (گوسفند) که باهم در کنار آب رودخانه و برای آب خوردن آمده اند. در تصویر گرک با نگاه غصب آلود و با دهان باز که دندانهایش دیده می شود به گوسفند نگاه می کند. جنگل و درختان سرسبز و ابرها در آسمان دیده می شوند

داستان شماره ۶٨٣ : داستانی از دوره امیرکبیر: گرگ و میش از یک جوی آب می خورند

داستان پندآموز از دوران صدارت امیرکبیر و پرخاش امیر به فردی که این مثل را به کار برده بود

در ایام صدارت میرزاتقی خان امیرکبیر روزی احتشام الدوله (خانلر میرزا) عموی ناصرالدین شاه که والی بروجرد بود به تهران آمد و به حضور میرزا تقی خان رسید. امیر از احتشام الدوله پرسید: خانلر میرزا وضع بروجرد چطور است؟
حاکم لرستان جواب داد: قربان اوضاع به قدری امن و امان است که گرگ و میش از یک جوی آب می خورند!
امیر برآشفت و گفت: من می خواهم مملکتی که من صدراعظمش هستم آنقدر امن و امان باشد که گرگی وجود نداشته باشد که در کنار میش آب بخورد. تو می گویی گرگ و میش از یک جوی آب می خورند؟
خانلر میرزا که در قبال این منطق امیرکبیر جوابی نداشت بدهد سرش را پائین انداخت و چیزی نگفت.
----------------
این مثل اولین بار در شاهنامه فردوسی آمده است:

چو بنشست شاه اورمزد بزرگ
به آبشخور آمد همی میش و گرگ

thin-seperator.png
یک متن کوتاه پندآموز به انتخاب سامانه برای شما

افرادی که با ما هم عقیده هستند به ما آرامش می دهند و افرادی که با ما مخالف هستند به ما دانش.

thin-seperator.png

میش و گرگ همیشه در تضاد با یکدیگر قرار دارند. در این بیت مفهوم سخن حکیم فردوسی این است که در پادشاهی اورمزد آن چنان داد و عدالت برقرار شد که دست ستمکاران کوتاه گشت و میش و گرگ با هم برای آب خوردن به کنار جوی یا آبشخور می آیند و کسی جرات تعدی نداشت.

در شاهنامه نمونه هایی از بیت ها را داریم که مفهوم همین بیت را دارند:
از این پس نه آشوب خیزد نه جنگ
به آبشخور آید گوزن و پلنگ
و نیز:
همان از دل پاک و پاکیزه کیش
به آبشخور آری همی گرگ و میش

اگر این داستان را پسندید، روی علامت قلب کلیک کنید تا در لیست داستانهای محبوب قرار گیرد
دعوت به عضویت در کانال تلگرام برای خواندن شعرهای زیبا و عاشقانه، در کانال تلگرام "ادبستان شعر عاشقانه" عضو شوید.
هر صبح، چند بیت شعر عاشقانه؛ همراه با عکس و تابلوهای نقاشی نفیس.

جهت مشاهده کانال روی لینک زیر کلیک کنید:

کانال تلگرام ادبستان شعر عاشقانه


یا در تلگرام آدرس زیر را جستجو نمایید:

@adabestan_shere_asheghaneh

نقل مطالب و داستانها با ذکر نام سایت پندآموز ، رعایت اخلاق و امانتداری است


نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:

نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.

captcha




نظرات و دیدگاه های خوانندگان:

در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.

سایت پند آموز سرشار از داستانهای کوتاه پندآموز و حکیمانه، قصه ها و حکایتهای جذاب خواندنی

هم اکنون ٨۴۴ داستان کوتاه در سایت پندآموز انتشار یافته و در دسترس خوانندگان قرار دارد.

تاریخ امروز : یکشنبه ۱۴۰۳/۰۹/۲۵
یک داستان تصادفی به انتخاب سیستم:
فرگون بانو هیچ خدمتکاری نداشت
جستجو در عناوین داستانها و کلمات کلیدی