در ایام صدارت میرزاتقی خان امیرکبیر روزی احتشام الدوله (خانلر میرزا) عموی ناصرالدین شاه که والی بروجرد بود به تهران آمد و به حضور میرزا تقی خان رسید. امیر از احتشام الدوله پرسید: خانلر میرزا وضع بروجرد چطور است؟
حاکم لرستان جواب داد: قربان اوضاع به قدری امن و امان است که گرگ و میش از یک جوی آب می خورند!
امیر برآشفت و گفت: من می خواهم مملکتی که من صدراعظمش هستم آنقدر امن و امان باشد که گرگی وجود نداشته باشد که در کنار میش آب بخورد. تو می گویی گرگ و میش از یک جوی آب می خورند؟
خانلر میرزا که در قبال این منطق امیرکبیر جوابی نداشت بدهد سرش را پائین انداخت و چیزی نگفت.
----------------
این مثل اولین بار در شاهنامه فردوسی آمده است:
چو بنشست شاه اورمزد بزرگ
به آبشخور آمد همی میش و گرگ
افرادی که با ما هم عقیده هستند به ما آرامش می دهند و افرادی که با ما مخالف هستند به ما دانش.
میش و گرگ همیشه در تضاد با یکدیگر قرار دارند. در این بیت مفهوم سخن حکیم فردوسی این است که در پادشاهی اورمزد آن چنان داد و عدالت برقرار شد که دست ستمکاران کوتاه گشت و میش و گرگ با هم برای آب خوردن به کنار جوی یا آبشخور می آیند و کسی جرات تعدی نداشت.
در شاهنامه نمونه هایی از بیت ها را داریم که مفهوم همین بیت را دارند:
از این پس نه آشوب خیزد نه جنگ
به آبشخور آید گوزن و پلنگ
و نیز:
همان از دل پاک و پاکیزه کیش
به آبشخور آری همی گرگ و میش
نظر و دیدگاه خود را در رابطه با این داستان بنویسید:
نظرات و دیدگاه های خوانندگان در صورت تایید، نشان داده خواهند شد.
نشانی ایمیل و تلفن همراه شما منتشر نخواهد شد. با درج ایمیل، گراواتار شما (در صورت وجود) نشان داده خواهد شد.
نظرات و دیدگاه های خوانندگان:
در باره این داستان هیچ نظر و دیدگاه تایید شده، وجود ندارد.